خدا شناسی
خدا شناسی


پرسش: مي گويند تناسخ در اسلام مردود است اما با مطالعه قرآن در بسياري از آيات خداوند مي فرمايد که ما شما را مي ميرانيم و زنده مي کنيم و از زندگي هاي متعدد سخن مي گويد. به نظر مي رسد اينکه ما چندين بار فرصت زندگي در دنيا و در قالب جسم هاي مختلفي را داشته باشيم بسيار منطقي است و با عدل خداوند هم سازگارتر است. مثلا فردي که در اين دنيا نابينا يا فقير و يا عقب مانده به دنيا مي آيد اگر بپذيريم که آن روح در زندگي قبلي اش طوري زندگي کرده که براي تکامل و رشد بايد در اين دوره زندگي اش در اين وضعيت (مثلا نابينايي) زندگي و تجربه کسب کند بسيار قابل پذيرش تر است و نشانه عدل خداوند است. در غير اين صورت وقتي يک کودک از پدر و مادر کافر به دنيا آمده و تعليمات بي ديني مي بيند با کودکي که از والدين مؤمن به دنيا مي آيد خوب اين دو نفر شرايط کاملا ناعادلانه داشته اند و با توجه به شرايط شان امکان رشد روحي و معنوي در اين دنيا را دارند. افرادي مانند اوشو عارف و فيلسوف هندي و کبير و حتي اشعار مولانا و حافظ از زندگي چندين باره در قالب جسم هاي گوناگون مي گويند و همانطور که گفتم قرآن (متأسفانه الان يادم نيست کدام آيات) نظر شما چيست؟

پاسخ:

آياتي كه حضرت عالي اشاره نموده ايد احتمالا آيات زير خواهند بود.
1. «
إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا يُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللّهِ أَكْبَرُ مِنْ مَقْتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى اْلإِيمانِ فَتَكْفُرُونَ قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى‏ خُرُوجٍ مِنْ سَبيلٍ؛ كساني  را که كافر شدند روز قيامت صدا مي زنند كه عداوت و خشم خداوند نسبت به شما از عداوت خودتان نسبت به خودتان بيشتر است؛ چرا كه به سوي ايمان دعوت مي شديد، ولي انكار مي كرديد. آنها مي گويند: پروردگارا ما را دو بار ميراندي و دو بار زنده كردي؛ اكنون به گناهان خود معترفيم؛ آيا راهي براي خارج شدن از دوزخ وجود دارد؟».
2. «
كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتًا فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ؛ چگونه به خدا كافر مي شويد. در حالي كه شما مردگان بوديد و او شما را زنده كرد؛ سپس شما را مي ميراند؛ و بار ديگر شما را زنده مي كند؛ سپس به سوي او باز گردانده مي شويد».
و احتمالا مراد حضرت عالي از اشعار مولوي ابيات زير بوده است:


از جمادي مردم و نامي شدم                                         و زنهام مردم ز حيوان سر زدم
مردم از حيواني و آدم شدم                                         پس چه ترسم كي ز مردن كم شدم
حمله ي ديگر بميرم از بشر                                           تا برآدم از ملائك بال و پر
و ز ملك هم بايدم جستن ز جو                                        كل شي هالك الا وجهه


اما هيچ كدام اين موارد ناظر به مساله تناسخ نيستند. در آيه اول مراد از مرگ اول مردن در عالم دنيا و وارد شدن به عالم برزخ است و مراد از مرگ دوم مردن از عالم برزخ و وارد شدن به عالم آخرت است. چون مرگ در فرهنگ قرآن چيزي نيست جز انتقال از عالمي به عالم ديگر. و مراد از زنده كردن اول كه بعد از مرگ اول است زندگي برزخي است و مراد از زندگي دوم كه بعد از مرگ دوم است زندگي در عالم آخرت. قرآن كريم پر از شواهدي است كه مي گويد انسان بعد از مردن وارد عالم برزخ و آخرت مي شود. لذا اين آيه را بايد در كنار ديگر آيات قرآن معني نمود اما در آيه دوم مراد از موت اول، مرگ ابتدايي است يعني انسان زماني موجودي بي جان بود كه در رحم مادر زنده شد و آن گاه بعد از مدتي زندگي باز مي ميرد و در عالم برزخ زنده مي شود(با مرگ به عالم برزخ منتقل مي شود) و سپس به سوي خدا باز مي گردد. يعني به آخرت منتقل مي شود.
بنابراين در اين آيات هيچ سخني از حيات چندين باره در دنيا نيست، اما آيات ديگري در قرآن وجود دارد كه از زنده شدن مردگان خبر مي دهد مثل جريان اصحاب كهف ( ر.ك: سوره كهف، آيه 9-12) و جريان زنده شد حضرت عزير(ر.ك: سوره بقره، آيه 259) و زنده شدن گروهي از بني اسرائيل (ر.ك: سوره بقره، آيات 55 و 56)
لكن هيچ كدام اينها از باب تناسخ نيست بلكه از قبيل رجعت است يعني روح اين افراد مرده به اجساد خودشان بازگشت مي كند نه به بدن شخصي ديگر يا به بدن حيواني؛ و اين تناسخ نيست. معني تناسخ تعلق گرفتن روح يك شخص به بدني غير از بدن خودش است. اهل تناسخ بسيار مختلفند و هر كدام در باب تناسخ عقيده ويژه اي دارند. اما وجه مشترك همه آنها اين است كه مي گويند روح انسان بعد از خروج از بدن بلافاصله در يك بدن مادي ديگر قرار مي گيرد اعم از اين كه اين بدن، بدن يك انسان باشد يا بدن يك حيوان يا بدن يك گياه. و وجه مشترك ديگر همه اين گروه ها اين است كه هيچ كدام برهان عقلي محكمي براي اثبات تناسخ ندارند و براي اثبات آن از اموري مثل هيبنوتيزم و مكاشفات مرتاضان و امثال آن استفاده مي كنند که  از نظر عقل فاقد اعتبارند چون در حال هیبنوتیزم شخص از معلومات ذهن ناخود آگاه خود بهره می گیرد و مکاشفات نیز به شدّت تحت تاثیر عقائد شخص مکاشفه کننده هستند لذا تا مکاشفه  از طریق عقل یا نقل معصوم تایید نشود ارزشی ندارد  و سومين وجه مشترك قائلين به تناسخ انكار معاد است. لذا تناسخيه تناسخ را جايگزين معاد مي كنند و از اين طريق سعي مي كنند مساله جزا و پاداش اعمال را تبيين كنند؛ لذا از نظر علمای اسلام قائلین به تناسخ ملکی ــ که توضیح آن بعدا می آید ــ به سبب انکار معاد کافرند   و وجه اشترك چهارم آنها اعتقاد به بقاء روح است.
شعر مولوي نيز دلالتي بر مساله تناسخ ندارد؛ آنچه شعر مولوي بيانگر آن است سير تكامل انسان از خاك تا مرتبه فوق ملك است. انسان ابتدا مواد غاذيي بي جان (جماد) بوده است آنگاه اين مواد در بدن پدر و مادر تبديل به اسپرم و تخمک مي شود و از تركيب اينها نطفه پديد مي آيد كه داراي حيات نباتي است اين نطفه دائما مثل يك گياه رشد مي كند تا به مرحله اي مي رسد كه روح حيواني در او پديد مي آيد و داراي حركت اراد مي شود؛ و به تدريج نفس او قوي تر مي شود و از حد حيواني فراتر رفته به مرتبه بشر مي رسد و باز در اثر علم و عمل رشد کرده  هم رتبه فرشتگان مي شود و بالاخره از فرشته نيز فراتر رفته و به مرتبه لقاءالله مي رسد به جايي مي رسد كه جز خدا نمي بيند. لذا «مردن» در شعر مولوي مطابق فرهنگ قرآني عبور از يك مرحله به مرحله ديگر است.

حكماي اسلامي دو نوع تناسخ را تعريف كرده اند. يكي تناسخ ملكي است كه همان انتقال نفس يك انسان از بدن خود به يك بدن مادي ديگر است؛ و تناسخ ديگر تناسخ ملكوتي است كه عبارت است از تعلق روح انسان به بدن برزخي خود بعد از مرگ و تعلق گرفتن روح به بدن اخروي خود بعد از گذر از عالم برزخ. چنين تناسخي از نظر حكماي اسلامي بلامانع است لكن تناسخ ناميدن اين امر يك نوع جعل اصطلاح است چرا كه جسم برزخي انسان چيزي جز باطن جسم دنيايي او نيست و جسم اخروي او نيز چيزي جز باطن بدن برزخي او نيست. از نظر حكماي اسلامي همين الان نيز انسان جسم برزخي و اخروي را داراست؛ و در واقع اين سه جسم يك حقيقت ذو مراتبند و مرگ يعني رها كردن بدن مادي و  زندگي با بدن برزخي و مرگ برزخي يعني رها كردن بدن برزخي و زندگي كردن با بدن اخروي..

مطلبي كه درباره سازگاري تناسخ با عدل خداوند بيان فرموده ايد با اندكي تفاوت يكي از استدلال هاي قائلين به تناسخ است. که اشكالات فراواني بر اين استدلال وارد است كه  به برخي از آنها اشاره مي شود.
1.
نابينا شدن يا عقب مانده ذهني شدن و امثال آنها از ديد ما كه به حكمت آفرينش آشنا نيستيم بي عدالتي جلوه مي كند. اگر بنا شود كه اين گونه افراد چندين بار زندگي كنند پس همه حيوانات هم بايد روزي انسان شوند. مثلا يك تمساح چرا بايد كمال انسان را نداشته باشد. همين طور همه گياهان و جمادات هم بايد انسان شوند؛ و اگر قرار است كه همه اينها روزي انسان شوند، چرا از اول غير انسان آفريده شدند بلكه بالاتر از اين همه موجودات عالم بايد روزي به مرتبه حضرت رسول اكرم برسند. همه مردها بايد روزي زن شوند و بالعكس. آيا معني عدالت اين است. مگر موجودات حقي برخدا دارند كه از خدا طلبكار باشند. ما انسان ها نسبت به هم حقوقي داريم. اگر حق كسي را رعايت كنيم عدالت ورزيده ايم  والا ظلم كرده ايم؛ اما كسي بر خدا حقي ندارد. عدالت در مورد خدا به اين معني است كه خدا هر چيزي را به جاي خويش آفريده است. و هر چيزي در نظام خلقت در جاي خود قرار گرفته است. اگر از فلان پدر و مادر ، فرزند معلولي به دنيا آمده است به اين دليل است كه نقصي در اين پدر و مادر يا در شرايط پيدايش جنين بوده است. عالم براساس قانون عليت اداره مي شود لذا از هر علتي معلول مناسب آن پديد مي آيد اگر ديگر انسان ها به صورت اختياري در معلوليت اين فرزند دخيلند در روز قيامت بايد از اعمال خود ،  كمبود او را جبران كنند و اگر کسی در معلولیت او دخالت اختیاری ندارد خدا به فضل و جود ذاتی خود کمبود او را جبران می کند  چرا كه يكي از اسامي خدا جبّار )  جبران کننده ) است. لذا چه لزومي هست كه چنين افرادي دوباره به دنيا بيايند ثانيا برخي از اين كمبودها خود عامل تكاملند. خدا برخي را با فقر امتحان می کند و برخي ديگر را با ثروت. برخي را با چشم و برخي را با نابينايي؛ برخي را با فرزند و برخي را با بي فرزندي. لذا   بعلم باعورا كه مستحباب الدعوه بود كافر مي شود  اما ساحران فرعون که صبح براي مقابله با موسي آمده اند  ظهر نشده ايمان مي آورند و به شهادت مي رسند. كساني كه به امام حسين عليه السلام نامه نوشته اند قاتلش مي شوند و حري كه جلوي او را گرفته است در ركاب او شهيد مي شود. بلال حبشي سياه پوستِ برده از اصحاب رسول الله مي شود و عموي پيامبر ابو لهب اهل جهنم مي شود.  پسر نوح و زن لوط با اینکه در بهترین محیطند به عذاب خدا گرفتار می شوند ولی زن فرعون  در عین اینکه در بدترین محیط است به موسی ایمان می آورد و به مقام شهادت مي رسد هر ساله صدها و هزاران انسان در کشورهای کفر و الحاد  به اسلام می گروند ودر مقابل هر ساله عده ی زیادی هم از دین خارج می شوند به جای معصومین دست به دامن عرفانهای سکولار و عرفانهای هندی و سرخپوستی می شوند  . خدای حکیم برای هر کسی بسته به وجود او راه هدایت نشان می دهد و مطابق آنچه داده   و با در نظر گرفتن تمام شرائط حساب رسی می کند  لذا  به کسی به اندازه ذرّه هم ظلم نمی شود . اين خيالات ماست كه فكر مي كنيم يك عده شرايط سعادت را دارند و عده اي ديگر ندارند. در دنیا هر چه به انسان داده شود یا از او گرفته شود از باب امتحان است وامتحان خدا برای این است که انسان به کمال برسد ؛ اما ما خیال می کنیم که هر چه به افراد داده می شود برای خود اوست لذا خیال می کنیم که اگر به کسی زیاد دادند به نفع اوست و به آنها که کم داده شده ظلم شده است . خداوند متعال می فرماید :

« و بدانيد اموال و اولاد شما، وسيله آزمايش است؛ و(براى كسانى كه از عهده امتحان برآيند،) پاداش عظيمى نزد خداست! »  (الأنفال :  28 (

« اموال و فرزندانتان فقط وسيله آزمايش شما هستند؛ و خداست كه پاداش عظيم نزد اوست!» (التغابن :  15)

 

« مبادا اموال و فرزندانشان، مايه شگفتى تو گردد! (اين براى آنها نعمت نيست؛ بلكه) خدا مى‏خواهد آنها را به اين وسيله در دنيا عذاب كند، و جانشان برآيد در حالى كه كافرند! »

(التوبة :  85)

-------------------------------------------------------------------------

براي آشنايي بيشتر با كيفيت ارتباط  روح با بدن هاي سه گانه و تناسخ ملكي و ملكوتي و معاد از ديدگاه اسلام و حكماي اسلامي به كتاب  «  معاد از ديدگاه امام خميني  »  مراجعه فرماييد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نویسنده : سجاد حسینی فهرجی وسید علی حسینی فهرجی
تاریخ : دو شنبه 12 تير 1391
زمان : 13:18


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.